نزول نعمت برف در تبریز، چهره سیاه و تاریک آسمان را به سفیدی محض بدل کرد و امید و شادی را در دل شهروندان به ارمغان آورد.
صبح با شنیدن رسیدن برف روی فرش زمین تبریز، نگاهم را به پنجره اتاقم که رو به حیاط خانه یمان بود دوختم، آفتاب هنوز چشمانش را باز نکرده، آسمان بغضش گرفته و از بی مهری زمستان دلگیر بود .
نگاهم به باغچهی خانه یمان افتاد؛ سبزهها بی روح روی زمین خوابیدند، گلها سر روی زانو گذاشته، گویا در التماس رسیدن هر چه زودتر برف به شهرمان بودند.
درختها خمیدهتر شده و دستهای نیاز خود را رو به فلک دراز کردند تا شاید خدای رحمان دعای آنها را مستجاب کند.
زمستان به نیمه راه رسیده و خبری از برف و باران در آذربایجان نیست و آلودگی چهره شهرها را غمگین ساخته؛ ناگهان خدا پاکی خود را به زمین هدیه داد و شهر تبریز پیراهن سفیدش را بر تن نمود. (پنجشنبه، ۱۵ دی ماه)
امسال دیدن صحنه بارش برف زمستانی که روی زمین بنشیند و رفت و آمد عابران و خودرو ها را با سختی مواجه کند به خاطره ای تبدل شده بود. اما امروز خاطرات اگر چه اندک، زنده شد و با کوچکترین بارش برف در تبریز همه را حسابی به ذوق آورد؛ حیف که این بارش طولی نکشید و جای خود را به آسمان آفتابی داد.
مدتهاست از پاییز و زمستان جز باد و سرما چیزی نصیبمان نمی شود. هر چند به هشدارهای کم آبی عادت کردهایم اما واقعا دچار بلای بزرگی شدهایم به نام بی آبی. یک کلام؛ «آب نیست». آسمان قهر کرده و تحویلمان نمیگیرد. شاید اگر دستها را بلند کرده و تکانی بدهیم، داد و فریاد و نالهای سر دهیم؛ ابرها ما را ببینند و خدا به ما هم رحمی کند.
آسمان قهر نکن و تحویلمان بگیر. مردم آذربایجان یک برف سنگین میخواهند …
از همان برفهایی که روزهای مدرسه میبارید و از خوشی تمام مسیر را این پا و آن پا میدویدیم
الهی! به ذات بي مثالت كه عقل هاي مقرَّبان در او حيران است؛
الهي! به كبريايي جلالت كه دل هاي عارفان از آن لرزان است؛
الهي! به رحمت بي زوالت كه اميدگاه عاصيان است؛
الهي! به زلال و صالت كه حيات بخش تشنه لبانِ واديِ حِرمان است؛ رحمت واسعه و رحمت خاصه ات را شامل حال شهر ما هم بگردان.
ثبت دیدگاه