
یادداشتی برای حامد عاطفیفر، خبرنگاری که سلام، صبح بخیر امضای مهربانیاش بود.
به گزارش آرشیو نیوز:
تازه وارد دنیای رسانه شده بودم. اوایل سال ۱۳۸۹ بود، روزهایی که شور و شوق جوانی با هیجان نوشتن در هم آمیخته بود. در خبرگزاری مهر با هم همکار شدیم، همان جا که برای اولین بار نام حامد عاطفیفر را شنیدم و خیلی زود فهمیدم این نام قرار است با تعهد، ادب و عشق به خبرنگاری گره بخورد.
حامد از همان ابتدا نشان داد که یک خبرنگار معمولی نیست. او قلمی داشت که جان میداد برای خواندن، روان، صادق و بیتکلف. هر گزارشی که مینوشت، بوی صداقت میداد. و همیشه، پیش از هر گفتوگو، پیش از هر تماس کاری، با همان تکیهکلام همیشگیاش شروع میکرد:
سلام، صبح بخیر! همین جمله ساده، امضای مهربانی او بود.
در وجودش حتی ذرهای تکبر یا خودبینی نمیدیدی. همیشه لبخند بر لب داشت و نگاهی آرام. هر وقت جشنواره یا مسابقه مطبوعاتی برگزار میشد، همهمان میدانستیم حامد دوباره جایزه خواهد گرفت. اما هیچوقت آن موفقیتها در رفتارش ذرهای غرور نیاورد.
سالها گذشت و حامد همان حامد ماند؛ متین، صبور، مؤدب، بیغِلوغش و از همه مهمتر، عاشق کارش. او به خبر، به تیتر، به دقت کلمهها ایمان داشت.اگر در تحریریه مهر کسی خدای تیترزنی بود، بدون تردید حامد بود. ساعتها مینشست، با حوصله و عشق، تا به من و بقیه همکاران کمک کند. برایش خبرگزاری مهر فقط محل کار نبود؛ خانه بود، خانواده بود.
یادم هست چطور مسئولان شهری و استانی خودشان برای هماهنگی و پاسخگویی با او تماس میگرفتند. چون میدانستند اگر خبری دست حامد بیفتد، با دقت و انصاف منتشر میشود. چنین اعتماد و احترامی را فقط انسانهایی مثل او بهدست میآورند.آدمهایی که در دل مردم و همکارانشان جا دارند.
چند سالی بود که با بیماری سرطان درگیر بود. میدانستم سختیهای شیمیدرمانی را تحمل میکند، اما هیچوقت ندیدم از درد شکایت کند. حتی در همان روزهایی که جسمش ضعیف شده بود، روحش هنوز محکم بود. هنوز همان لبخند را داشت. هنوز همان سلام صبح بخیر را میگفت.
اما اینبار، سرطان بیرحمتر از همیشه ظاهر شد. و میان ما و حامد مهربان، دیواری از غم کشید.ندیده بودم حامد در هیچ موضوعی کم بیاورد — جز اینبار، که سرطان امانش نداد.
با رفتن او، بخشی از خاطرات سالهای شیرین خبرگزاری مهر هم رفت. دیگر کسی نیست که با آن دقت و وسواس به تیترها نگاه کند، یا با آن آرامش خاص بگوید: نترس، درستش میکنیم.
باور دارم روحش هنوز میان ماست. هنوز در تحریریه میچرخد، میان آن تیترها، میان خبرها، میان کلمات.
حامد اینبار هم گفت: سلام، صبح بخیر اما نه به ما، بلکه به زندگی تازهاش در سرای جاویدان.
روحت آرام، دوست قدیمی. جایت همیشه در یاد و دل ما خالی خواهد ماند.
به قلم سید مرتضی مرتضوی












ثبت دیدگاه